وبلاگ
کدام ویژگی شهید ابراهیم هادی در بین رزمندگان برجسته بود؟
کدام ویژگی ابراهیم هادی بین رزمندگان برجسته بود؟ پاسخ این سوال شاید برای هر کسی و طبق نظر افراد متفاوت باشد. در این نوشتار ویژگی های مختلف از شهید هادی در این زمینه را قرار خواهیم داد با ما همراه باشید.
مصداق آیه 63 سوره فرقان:
ابراهیم حتی در برخورد با افراد نیز مصداق بارز عمل به آیات قرآن بود. وقتی با یک فرد متخلف که به وی بدی کرده بود برخورد کرد، ایستاد، به وی سلام کرد و با خضوع و فروتنی خود سبب شد که فرد مورد نظر نیز برخورد درستی را پیشه کند. وی مصداق آیه ۶۳ سوره فرقان بود که خداوند در آن میفرماید بندگان خاص خداوند رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه میروند و هنگامی که جاهلان آنان را خطاب قرار میدهند و سخنان ناشایست بگویند، به آنها سلام میگویند.
ابراهیم پس از اشتغال در سازمان تربیت بدنی به آموزش و پرورش منتقل شد و همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز و بوم مشغول شد. اهل ورزش بود و با ورزش پهلوانان یعنی ورزش باستانی شروع کرد. در والیبال و کشتی بینظیر بود و یک نفره گروهی را حریف بود. هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید و مردانه میایستاد. مردانگی او را میتوان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازیدراز و گیلانغرب تا دشتهای سوزان جنوب مشاهده کرد. در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچههای گردان کمیل و حنظله در کانالهای فکه مقاومت کردند، اما تسلیم نشدند.
نماز اول وقت ابراهیم:
محور همه فعالیتهای شهید هادی نماز بود. ابراهیم در سختترین شرایط نمازش را اول وقت میخواند. بیشتر هم به جماعت و در مسجد. دیگران را هم به نماز جماعت دعوت میکرد. بارها در مسیر سفر یا جبهه وقتی موقع اذان میشد، ابراهیم اذان میگفت و با توقف خودرو همه را تشویق به نماز جماعت میکرد. سال ۵۹ بود. برنامههای بسیج تا نیمه شب ادامه یافت. دو ساعت مانده به اذان صبح که کار بچهها تمام شد، ابراهیم بچهها را جمع کرد و تا اذان صبح از خاطرات جالب و خندهدار جبهه در کردستان تعریف میکرد. بچهها بعد از نماز جماعت صبح به خانه رفتند. ابراهیم به مسئول بسیج گفت اگر بچهها همان ساعت میرفتند معلوم نبود برای نماز بیدار میشدند یا نه؛ یا کار بسیج را زود تمام کنید یا بچهها را تا اذان صبح نگه دارید که نمازشان قضا نشود.
گمنامی ابراهیم هادی:
برای یکی از شهدا مراسم گرفته بودند. دوستی گفت، با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم. پیرمردی جلو آمد. او را نمیشناختم، پدر شهید بود. همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود. سلام کردیم و جواب داد. لحظاتی بعد گفت آقاابراهیم ممنونم، زحمت کشیدی، اما پسرم از دست شما ناراحت است! لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت. چشمانش گرد شده بود. بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود و بعد ادامه داد که شب گذشته پسرم را در خواب دیدم. میگفت در مدتی که ما گمنام و بینشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات، حضرت زهرا(س) به ما سر میزد، اما از وقتی پیدا شدم، دیگر چنین خبری نیست. میگویند شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند. دانههای درشت اشک از گوشه چشمان ابراهیم روان بود. ابراهیم گمشدهاش را پیدا کرده بود؛ گمنامی.
ابراهیم همیشه میگفت خوشگلترین شهادت را میخواهم. اگر جایی بمانی که کسی تو را نشناسد، خودت باشی و مولا هم بالای سرت بیاید و سرت را به دامن بگیرد، این خوشگلترین شهادت است.
سرانجام ابراهیم در ۲۲ بهمن سال ۶۱ پس از پنج روز که در کانال کمیل واقع در فکه مقاومت کرد، در عملیات والفجر مقدماتی، بعد از فرستادن رزمندگان باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او را ندید. او همیشه از خدا میخواست که گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد.
زهد در نگاه ابراهیم
خواهر شهید تعریف میکرد که من هیچ وقت لباس جدید بر تن ابراهیم ندیدم. می رفت لباس نو میگرفت، ولی خودش نمیپوشید و میگفت: میدانی اگر یک نفر این لباس نو رو تن من ببیند و دلش بخواهد و نداشته باشد که آن را تهیه کند، من چقدر گرفتار میشوم؟ همیشه میگفت: لباس نو برازنده من نیست، برازنده کسی است که دوست دارد لباس نو بپوشد. لباس را میداد به کسی که نیاز دارد و بعد از چند جلسهای که دیگر لباس داشت از سکه میافتاد، به فرد میگفت: ببین من از تن تو دوست دارم بپوشم. تبرکی این لباس را به من بده بپوشم.
منبع: iqna
شما نیز اگر ویژگی های برجسته ابراهیم هادی را می دانید در پایین همین پست برای ما کامنت کنید تا به این نوشته اضافه شود.