حماسه حسینی جلد یک (۱)
290,000 تومان قیمت اصلی 290,000 تومان بود.277,000 تومانقیمت فعلی 277,000 تومان است.
(آخرین به روز رسانی قیمت محصول) 5 روز پیش
اگر زمان آپدیت قیمت محصول برای خیلی قبل بود حتما قبل از خرید استعلام بگیرید.
پیشنهادات شگفت انگیز از دست ندی
نمونه بیش از ۱۰۰۰ سفارش ثبت شده در فروشگاه گنج صادق رو در کمتر از ۲ دقیقه ببینید.
شماره کارت جهت واریز به حساب بانک ملی به نام حجتی:
۶۰۳۷۹۹۷۱۴۱۷۰۴۰۷۳
شماره کارت جهت واریز به حساب بانک کشاورزی به نام حجتی:
۶۰۳۷۷۰۱۶۲۷۱۳۳۲۲۳
خرید از سایت بدون نیاز به ثبت نام است. ولی اگر در نهایت امکانش رو نداشتید هزینه مجموع محصول + پست رو به حساب های بالا واریز کرده و فیش واریزی رو در پیام رسان ها ارسال کنید تا سفارش شما ثبت شود.
نمونه واریزی سفارش ثبت شده در پیام رسان ها
وزن محصول | 350 گرم |
---|---|
تعداد صفحات کتاب: | 399 صفحه |
قطع کتاب: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
نویسنده: | شهید مطهری |
انتشارات: | صدرا |
شابک | 978-964-38493-34 |
توضیحات محصول
کتاب حماسه حسینی جلد اول پیرامون حادثه کربلا امام حسین تحریفات عزاداری نوشته شهید مطهری در ۳۹۹ صفحه میباشد. حماسه حسینی» مجموعه ای است مشتمل بر کلیه سخنرانیها و یادداشتهای استاد شهید آیت الله مطهری درباره حادثه کربلا. کتاب حاضر جلد اول این مجموعه و شامل سخنرانیهاست. جلد دوم، یادداشتهای استاد در این موضوع را در بر خواهد گرفت.
درباره کتاب حماسه حسینی جلد یک
این کتاب شامل هفت فصل است. فصل اول تحت عنوان «حماسه حسینی، مجموعه سه سخنرانی استاد شهید تحت همین عنوان است که در حدود سال ۱۳۴۷ هجری شمسی در حسینیه ارشاد ایراد شده است و کتاب نیز به همین نام نامیده شد.
فصل دوم را سخنرانیهای استاد تحت عنوان «تحریفات در واقعه تاریخی کربلا» تشکیل می دهد. این سخنرانیها در فروردین ماه ۱۳۴۸ هجری شمسی برابر با محرم ۱۳۸۹ هجری قمری در حسینیه ارشاد ایراد شده است.
ماهیت قیام حسینی» فصل سوم این کتاب را تشکیل می دهد.
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص9
بخشی از کتاب حماسه حسینی جلد یک
حماسه مقدس مشخصات دیگری دارد که عرض میکنم، مشخصاتی که به موجب آنها دیگر ناپلئون و اسکندر نمیتوانند حماسه مقدس باشند. حماسه مقدس آن کسی است که روحش برای خود موج نمیزند، برای نژاد خود موج نمیزند، برای ملت خود موج نمیزند، برای قاره یا مملکت خود موج نمیزند؛ او اساساً چیزی را که نمیبیند شخص خود است، او فقط حق و حقیقت را میبیند و اگر خیلی کوچکش بکنیم باید بگوییم بشریت را میبیند. این آیه قرآن یک آیه حماسی است: «قُلْ یا اهْلَ الْکتابِ تَعالَوْا الی کلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکمْ الَّا نَعْبُدَ الَّا اللهَ وَلا نُشْرِک بِهِ شَیئاً وَلا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً ارْباباً مِنْ دونِ اللهِ» ای اهل کتاب، ای کسانی که ادعای مذهب دارید! بیایید با همدیگر یک سخن داشته باشیم، بیایید خودمان را فراموش کنیم و فقط عقیده را ببینیم، بیایید در راه یک عقیده خود را فراموش کنیم، بیایید یک سخن را ایده خودمان قرار بدهیم: «الَّا نَعْبُدَ الَّا اللهَ» جز خدا هیچ موجودی را قابل پرستش ندانیم، «وَلا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً ارْباباً مِنْ دونِ الله» بیایید استثمار را ملغی کنیم، استعباد را ملغی کنیم، بشرپرستی را ملغی کنیم، عدل و مساوات را در میان بشریت بیاوریم. نگفت قوم من، قوم تو، با هم همدست شویم و پدر یک قوم دیگر را دربیاوریم؛ این حرفها نیست.
پس یک جهت که این حماسه مقدس میشود این است که هدفش مقدس و پاک و منزّه است؛ مثل خورشید عالمتاب است که بر همه مردم و بر همه جهانیان میتابد.
علت تقدس قیام امام حسین
دومین جهت تقدس این گونه قیامها و نهضتها این است که در شرایط خاصی که هیچ کس گمان نمیبرد قرار گرفتهاند؛ یعنی یکمرتبه در یک فضای بسیاربسیار تاریک و ظلمانی یک شعله روشن میشود، شعلهای در یک ظلمت مطلق؛ فریاد عدالتی است در یک استبداد و ستم مطلق، جنبشی است در یک سکون و درحالی که همه ساکن و مرعوبند، کلام و سخنی است در یک خاموشی مرگبار.
به عنوان مثال نمرودی پیدا میشود که یک مرد باقی نمیگذارد، و در همین زمان نهضت مقدس ابراهیم صورت میگیرد: «انَّ ابْراهیمَ کانَ امَّةً قانِتاً». یا فرعونی پیدا میشود و همان طوری که قرآن میفرماید: «انَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأرْضِ وَجَعَلَ اهْلَها شِیعاً یسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ ابْنائَهُمْ وَ یسْتَحْیی نِسائَهُمْ» و در همین عصر موسایی پیدا میشود. و یا در عصر بعثت خاتمالانبیاء که تمام دنیا در ظلمت و خاموشی و هرج و مرج و فساد فرو رفته است ناگهان فریاد «قولوا لا الهَ الَّا اللهُ تُفْلِحوا» بلند میشود.
دولت اموی است، تمام نیروها را به نفع خودش تجهیز کرده است حتی نیروی مذهب را، به این ترتیب که محدّثین از خدا بیخبر را استخدام کرده و به آنها پول میدهد تا به نفع او حدیث جعل کنند. میگویند یک عالم اموی گفته است: «انَّ الْحُسَینَ قُتِلَ بِسَیفِ جَدِّهِ» حسین با شمشیر جدّش کشته شد، و منظور او این بوده است که حسین به حکم دین جدّش کشته شد. ولی من میگویم این حرف به معنی دیگری درست است و آن اینکه بنی امیه توانسته بودند اسلام را آن چنان استثمار و استخدام و منحرف کنند که یک عده مردم از خدا بیخبر به عنوان جهاد و خدمت به اسلام، به جنگ حسین بیایند (وَ کلٌّ یتَقَرَّبونَ الَی اللهِ بِدَمِهِ) . بعد از شهادت اباعبدالله به شکرانه این عمل چندین مسجد ساخته شد. ببینید ظلمت و تاریکی چقدر بوده است!.
آن وقت شعلهای مانند شعله حسینی در یک چنین شرایطی پیدا میشود، شرایطی که نوشتهاند اگر یک نفر میخواست یک جمله درباره علی علیه السلام روایت بکند مثلاً بگوید من از پیغمبر چنین چیزی را درباره علی شنیدم یا میخواهم فلان قضیه یا فلان خطبه را از علی نقل بکنم، میرفتند در صندوقخانهها، درها را از پشت میبستند، بعد کسی که میخواست جمله را نقل کند، طرف را قسمهای مؤکد میداد که من به این شرط برای تو نقل میکنم که آن را برای احدی نقل نکنی مگر برای کسی که به اندازه خودت قابل اعتماد باشد، و تو هم او را به همین اندازه قسم بدهی که برای شخص غیرقابل اعتماد نقل نکند.
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص30
حسن و عیب ما مردم ایران در کتاب حماسه حسینی
ما مردم ایران یک حسن داریم و یک عیب. حسن ما مردم این است که در مقابل حقیقت، تعصب کمی داریم و شاید میتوانیم بگوییم بیتعصب هستیم؛ یعنی اگر با حقایقی برخورد کنیم و آنها را درک کنیم، شاید از هر ملت دیگر زودتر تسلیم آن حقایق میشویم. ولی یک عیب بزرگی در ما ملت ایران هست که به موازات اینکه در مقابل حقایق تسلیم میشویم، به حماسهها و ارکان شخصیت خودمان زیاد پایبند نیستیم و با یک حرف پوچ، زود آن را از دست میدهیم و رها میکنیم. هیچ ملتی به اندازه ما نسبت به شعائر خودش بیاعتنا نیست. شما هندیها و ژاپنیها و اعراب را دیدهاید؛ آنها هم مثل ما مشرق زمینی هستند، لکن از این نظر مثل ما نیستند. به اندازهای که ما در مقابل لغات و عادات اجنبی تسلیم هستیم، هیچ ملتی تسلیم نیست.
به عکسهایی که در کتابهای تاریخ علوم هست نگاه کنید، میبینید دانشمندان درجه اول هند با همان عمامه و لباس خودشان هستند. نهرو که یک سیاستمدار بزرگ و یک وزنه جهانی بود، با همان لباس هندی در همه جا حرکت میکرد. بلندی و کوتاهی لباس و یا سفید و سیاه بودنش اهمیت ندارد، اما اینکه آن دانشمند عمامه خودش را سرش میگذارد و یا نهرو با آن شلوار سفید و گشاد و پالتوی مخصوص همه جا میرود، میخواهد به همه مردم دنیا بگوید که من هندی هستم و باید هندی باقی بمانم و در مقابل علم و صنعت تعصب ندارم، که علم و صنعت مربوط به کشور خاصی نیست؛ در مقابل عقاید بزرگ فلسفی و دینی تعصب ندارم اما در مورد شعارهای ملی، هر کسی به شعارهای خودش پایبند است، من چرا باید شعار یک ملت دیگر را بپذیرم؟ ولی ما، اگر فرنگی یک زُنّار ببندد، ما دو تا زنّار میبندیم، با اینکه او روی حساب شعار خودش این کار را میکند. در جامعه ما این حسابها نیست.
هر روز یک زمزمهای بلند میشود و هر چند صباحی یک بار مسئله تغییر خط مطرح میشود که این خط به درد نمیخورد و باید خط لاتین به کار ببریم و کلمات خودمان را با حروف لاتین بنویسیم، حالا در اثر این تغییر چه بر سر معارف و فرهنگ و تمدن و شخصیت و حماسه ملی ما میآید، این حسابها دیگر در کار نیست. ما آثار نفیسی داریم که در دنیا نظیر ندارد. مگر دنیا کتابی مثل مثنوی مولوی دارد؟ مگر دنیا کتابی مثل کتاب سعدی دارد؟ اینها در قالب همین خطوط گفته و نوشته شده است. اگر شما این خط را که صادش با سینش و با ث سه نقطهاش، و نیز حرف زاء آن با ضادش و با ظینش فرق میکند منسوخ کنید، اگر شما این قالب را بردارید، در ظرف صد سال دیگر اصلاً مثنوی را نمیشود خواند! ولی من نمیدانم چرا ما این طور هستیم؟!.
پیغمبر اسلام به مردم عرب چه داد؟ و اساساً یک آدم فقیر و یتیم و کسی که تمام قوم و قبیلهاش با او دشمن هستند، چه داشت که به آنها بدهد و چطور شد که آنها را از آن حضیض پستی به اوج عزت رساند؟ ایمانی به آنها داد که آن ایمان به آنها شخصیت داد؛ یک مرتبه آن عرب سوسمارخور، شیر شترخور، عرب غارتگری که دخترش را زنده زنده به خاک میکرد، این احساس در او پیدا شد که من باید دنیا را از اسارت و از پرستش و اطاعت غیرخدا نجات بدهم، و هیچ اهمیت نمیداد که اعتراف کند که در گذشته چطور بوده است، و حتی افتخار میکرد که بگوید من در گذشته پست بودم، آنطور فکر میکردم، هیچ سابقه درخشان ملی ندارم، ولی امروز این طور فکر میکنم، از شما عالیتر فکر میکنم. این را میگویند شخصیت. آیا کلمهای هست که از کلمه «لا الهَ الَّا اللهُ» بیشتر به روح انسان حماسه و شخصیت بخشد؟ معبودی، مُطاعی، قابل پرستشی غیر از خدا نیست. یک جرم فلکی، یک حیوان، یک سنگ، یک درخت کجا و سر تعظیم فرود آوردن یک بشر کجا! من در مقابل غیرخدا، هرچه هست، سر تعظیم فرود نمیآورم. من طرفدار عدالتم، طرفدار حق و احسانم، طرفدار فضیلتم. به این میگویند شخصیت.
امویین کاری کردند که شخصیت اسلامی را در میان مسلمین میراندند. کوفه مرکز ارتش اسلام بود و اگر امام حسین به کوفه نمیرفت امروز تمام مورخین دنیا او را ملامت میکردند، میگفتند عراق که مرکز ارتش اسلامی بود از تو دعوت کرده بود و هجده هزار نفر با نماینده تو بیعت کردند و دوازده هزار نامه برای تو فرستادند، چرا به آنجا نرفتی؟ مگر از عراق جایی بهتر و بالاتر هم بود؟! اساساً کوفه شهری است که بعد از جنگهایی که در صدر اسلام واقع شد، به دستور عمربن خطّاب توسط ارتش اسلام ساخته شد، و از کوفیها و مردم عراق شجاعتر و سلحشورتر وجود نداشت. در عین حال همین مردمی که هجده هزار بیعت کننده داشتند و دوازده هزار نامه نوشته بودند، به مجرد اینکه سر و کلّه پسر زیاد پیدا شد همه فرار کردند، چرا؟ چون زیادبن ابیه سالها در کوفه حکومت کرده بود، آن قدر چشم درآورده بود، آن قدر دست و پاها بریده بود، آن قدر شکمها سفره کرده بود، آن قدر افراد را در زندانها کشته بود که اینها به کلی احساس شخصیت خودشان را از دست داده بودند. لذا تا شنیدند پسر زیاد آمد، زن دست شوهرش را میگرفت و او را از پیش مسلم کنار میکشید، مادر دست بچه خودش را میگرفت، خواهر دست برادر خودش را میگرفت، پدر دست فرزند خودش را میگرفت و از مسلم جدا میکرد، و بیشک مردم کوفه از شیعیان علی بن ابیطالب بودند و امام حسین را شیعیانش کشتند. لذا در همان زمان هم میگفتند:
«قُلوبُهُمْ مَعَهُ وَ سُیوفُهُمْ عَلَیهِ»، چرا که امویها شخصیت ملت مسلمان را لِه کرده کوبیده بودند و دیگر کسی از آن احساسهای اسلامی در خودش نمیدید.
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص46
معرفی تصویری بخشی از محصولات فرهنگی و مذهبی ما
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.