کتاب حاج قاسمی که من می شناسم (با مسابقه) علی شیرازی
60,000 تومان قیمت اصلی 60,000 تومان بود.53,900 تومانقیمت فعلی 53,900 تومان است.
(آخرین به روز رسانی قیمت محصول) 2 سال پیش
اگر زمان آپدیت قیمت محصول برای خیلی قبل بود یا تعداد خرید شما زیاد بود حتما قبل از خرید استعلام بگیرید.
پیشنهادات شگفت انگیز از دست ندی
نمونه بیش از ۱۰۰۰ سفارش ثبت شده در فروشگاه گنج صادق رو در کمتر از ۲ دقیقه ببینید.
شماره کارت جهت واریز به حساب بانک ملی به نام حجتی:
۶۰۳۷۹۹۷۱۴۱۷۰۴۰۷۳
شماره کارت جهت واریز به حساب بانک کشاورزی به نام حجتی:
۶۰۳۷۷۰۱۶۲۷۱۳۳۲۲۳
خرید از سایت بدون نیاز به ثبت نام است. ولی اگر در نهایت امکانش رو نداشتید هزینه مجموع محصول + پست رو به حساب های بالا واریز کرده و فیش واریزی رو در پیام رسان ها ارسال کنید تا سفارش شما ثبت شود.
نمونه واریزی سفارش ثبت شده در پیام رسان ها
وزن | 200 گرم |
---|---|
تعداد صفحات کتاب: | 103 صفحه |
نویسنده: | علی شیرازی |
قطع کتاب: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
انتشارات: | نشر خط مقدم |
تیراژ: | 5000 نسخه |
سال چاپ: | 1401 |
شابک | 978-622-7510-28-7 |
معرفی فروشگاه گنج صادق + مشاوره رایگان
توضیحات محصول
از دوستی علی شیرازی با حاج قاسم چه اطلاعاتی دارید؟ دوستی آن ها از سال 61 در حمیدیه اهواز شروع شد و داستان رفاقت چهل ساله ایشان با حاج قاسم در کتاب حاج قاسمی که من می شناسم در 168 صفحه آمده و توسط انتشارات خط مقدم و به اهتمام سعید علامیان به چاپ رسیده است.
این کتاب حاصل ۱۹ ساعت صحبت با حجت الاسلام علی شیرازی و روایت رفاقت ۳۸ ساله ایشان با حاج قاسم سلیمانی است.
کتاب حاج قاسمی که من می شناسم به همراه برگه مسابقه همراه با هدایای نفیس ارائه میشود.
معرفی حجت الاسلام علی شیرازی
آشنایی آقای علی شیرازی با حاج قاسم سلیمانی به اوایل سال ۱۳۶۱ میرسد. جوان اهل کشکوئیه رفسنجان که از نوجوانی طلبگی اختیار کرد و راهی مدرسه علمیه کرمانیهای قم شد.
پس از فرمان حضرت امام در آذر ۱۳۵۸ برای تشکیل بسیج، تکلیف خود دید که بسیج رفسنجان را شکل دهد. کار را از مسجد جامع رفسنجان شروع کرد کمکم دامنه بسیج را در رفسنجان و روستاهای اطرافش گستراند.
جوانهای بیشماری به بسیج رفسنجان پیوستند و دستبهدست آموزش نظامی دیدند وقتی جنگ شروع شد، بهسرعت مرکزی را در یکی از باغهای رفسنجان تجهیز کرد. آبان ۱۳۵۹ اولین گروه آموزشدیده از این مرکز به جبهه اعزام شد.
گروههای بعدی یکی پساز دیگری از مرکز آموزش بسیج رفسنجان رفسنجان به جبهه میرفتند و با خودشان حالوهوای جبهه را باز میآوردند.
علی شیرازی و رفتن به جبهه
شیرازی تاب ماندن در پشت جبهه نیاورد. اواخر فروردین سال ۱۳۶۰ بچههای رفسنجان در جبهه آبادان پیوست. مهر همان سال به قم برگشت و مشغول درس شد ۴ ماه نگذشته بود که باز هوای جبهه سراغش آمد و بهمن ماه از طرف ستاد اعزام طلبه مدرسه فیضیه قم، به پادگان ابوذر سرپل ذهاب عزیمت کرد.
اولینبار بود که با لباس روحانی به جبهه میرفت فرمانده پادگان، محسن حاجیبابا بود. از پادگان ابوذر به یکی از محورهای عملیات عملیاتی سرپل ذهاب تقسیم شد که بچههای نجفآباد مستقر بودند و در آنجا به اقامه نماز جماعت و سخنرانی مشغول بود که شنید در محور عملیاتی محسن حاجیبابا، مشهور به (جبهه ی محسن) قرار است عملیات شود.
هر طور بود خودش را به آن جبهه رساند تا در این حمله شرکت کند. عملیات هشتم فروردین ۱۳۶۱ شروع شد. حاجیبابا با حدود ۱۰۰ رزمنده به خط دشمن زد با گرفتن چند اسیر و آوردن غنایمی از سلاح و مهمات دشمن، عملیات را با پیروزی پایان داد.
البته محسن حاجی بابا پس از آن روز ۲۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ در جبهه سرپل ذهاب شهید شد.
عملیات فتح المبین و حجت الاسلام شیرازی
همان روزها عملیات فتحالمبین شروع شد. علی شیرازی که از اول مشتاق حضور در جبهه جنوب بود، اینبار به تهران رفت و سپاه منطقهی ۱۰ تهران، برای رزم به پادگان گلف اهواز اعزام شد و در آنجا، توسط دوستان و آشنا هایی که در تیپ ثارالله داشت، به جمع رزمندههای گردان شهید باهنر این تیپ پیوست.
مقر تیپ ثارالله، اردوگاهی در حمیدیه اهواز بود. در آمادگیهای عملیات بیتالمقدس، یک روز فرمانده تیپ، قاسم سلیمانی، در اردوگاه هم دیگه برای نیروها سخنرانی کرد. علی شیرازی آوازه ی قاسم سلیمانی در جبهه را در کرمان شنیده بود اما آن روز، او را برای اولینبار میدید و حرف هایش را میشنید. خودش میگوید از همان روز عشقش به دلم نشست.
عملیات آزادسازی خرمشهر آغاز شد علی شیرازی در آن عملیات، روحانی گردان شهید باهنر به فرماندهی علیاکبر خوشی بود علی، چند عملیات دیگر را هم پشته سر گذاشت.
تیپ ثارالله به لشکر ارتقا یافت، و پای او کمکم از گردان به تیپ باز شد ولی هرچه جلوتر میرفت، دلدادگی اش به حاج قاسم بیشتر و به او نزدیکتر میشد.
دوستی او با حاج قاسم سلیمانی
اگر پیشاز آن شنونده سخنرانیاش بود حالا گاهی دونفری همدیگر را میدیدند و با همصحبت میکردند اشتیاق علی اما بیشاز اینها بود او دوست داشت با حاج قاسم دوست شود. اسباب این وصل یکم فروردین ۱۳۶۵ فراهم شد. حاجقاسم مسئولیت تبلیغات لشکر را به او پیشنهاد کرد.
از آن پس شیرازی با عنوان مسئول تبلیغات حاج قاسم سلیمانی با او حشر و نشر داشت. او تا پایان جنگ در صحنههای گوناگون از نزدیک شاهد پیروزیها و در کنارش اشک و سوز حاجقاسم برای شهادت یاران باوفایش بود.سوزی که تا اخر عمر در قلب حاج قاسم سرد نشد.
کار عقیدتی در قم به توصیه حاج قاسم
پساز پایان جنگ این ارتباط ادامه داشت.حاجقاسم از آقای شیرازی خواسته بود محلی را در قم تجهیز کند تا برای نیروهایی که از جنگ بیرون میآیند، کار عقیدتی بشود او با شناخت هوشمندانه آسیبهای پساز جنگ، با این کار میخواست معنویت نیروهای سپاه را حفظ کند.
علی شیرازی دی ۱۳۸۱ مسئول نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه شد ارتباط او با سردار سلیمانی همچنین در برنامههای مربوط به شهدا و خاطرات جنگ برقرار بود.
مسئول نماینده ولی فقیه در سپاه قدس
شهریور سال ۱۳۹۰، تغییری در نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس پیش آمد و بهخصوص سردار سلیمانی، حجتالاسلام علی شیرازی، مسئول نماینده ولی فقیه در نیروی قدس شد.
آقای شیرازی، ۸ سال با این مسئولیت در کنار سردار سلیمانی در نیروی قدس بود. به قول خودش، در این سالها مثل زمان جنگ، همچنان خود را نیروی حاج قاسم میدانست.
دوستان و یاران بیشمار شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی هر ۱ شناختی از او دارند حجتالاسلام علی شیرازی هم در این کتاب، گذری به رفاقت ۳۰ هشتسالهاش با سردار سلیمانی کردهاست تا شناخت خود را از این شهید بزرگ بازگو کند این کتاب ثمرهی ۱۹ ساعت گفتگو با آقای علی شیرازی است.
برش اول از کتاب حاج قاسمی که من می شناسم
حاجقاسم افزودن ایمان و تقوای بچههایش رو وظیفهی خودش میدانست. به من میگفت گاهی که میخواهم در مورد مسائل عبادی و مذهبی به بچهها هم تذکری بدهم، برایشان نامه مینویسم.
خانوادههای نیروها را برای دورههای بصیرت به مشهد میبردیم هم تفریح هم آموزش.
یک روز از حاج قاسم خواستم خانوادهاش را هم به دوره مشهد بفرستد. گفتم اگر خانوادهی شما بیاید دیگران هم بیشتر توجه میکنند. گفت من خانوادهام را فقط خودم تربیت میکنم. دست شماها نمیدهم.
متوجه شوخی یا جدی بودن حرفش نشدم گفتم کوچکتر از آن هستم که بخواهم خانواده شما را تربیت کنم خواستم بیایند تا دیگران تشویق بشوند.
والا من باید از شماها تربیت یاد بگیرم بازهم همان لبخند همیشگی، روی صورتش نشست. اگر جدی هم گفته بود، خواست حرفش را شوخی بدانم.
صفحه ۲۷ کتاب حاج قاسمی که من میشناسم
برش دوم از کتاب حاج قاسمی که من می شناسم
زیادی آمده بودند. نیروهای حفاظت آمده بودند مردم را برای ورود به مسجد کنترل کنند؛ عصبانی شد و برخورد کرد. گفت «حفاظت را خودم به عهده میگیرم.». میگفت کسی نباید برای دیدن من یا شرکت در مجلسی که مربوط به من است، اذیت شود. مسجد از جمعیت پر میشد و دوباره خالی می شد. می گفت «نود درصد مردمی را که برای تسلیت می آیند، می شناسم.». گاهی سوار ماشین بود وقتی میدید مردم اطراف ماشین آمده اند، می خواهند او را ببینند یا حرفی دارند بدون توجه به مسائل حفاظتی از ماشین پیاده می شد، می رفت وسط جمعیت و حرف شان را می شنید.
در قلب مردم جای داشت. میدانست اینها مردم هستند؛ دشمن نیستند. در یکی دو سال اخیر که مشکلات اقتصادی مردم زیاد شد، همیشه در جلسات برای وضع معیشت مردم غصه میخورد. میگفت برای حل باید هر کاری میتوانیم بکنیم مردم هم او را از خودشان میدانستند و دوستش داشتند.
در سیل خوزستان به خانه های مردم سر میزد. در بعضی جاها لازم بود مردم از مناطق پرخطر خارج شوند. به سردار سلیمانی گفتند پیرمردی ست که هر کار میکنیم راضی نمیشود خانه اش را ترک کند.». حاج قاسم رفت، دست آن پیرمرد را بوسید که بیا به خاطر سلامت و امنیت خودت، از این منطقه خارج شو!». او فقط به حرف قاسم سلیمانی، وسایلش را جمع کرد و خانه اش را ترک کرد.
محبوبیت حاج قاسم مربوط به بعد از شهادتش نبود. در زمان حیاتش هم مردم از سر و کول حاج قاسم بالا می رفتند. در زمان جنگ، بعـد یـا قبل از عملیات برای نیروها سخنرانی میکرد. گردان ها را توی مهدیه ی لشکر جمع میکردیم وقتی وارد مهدیه می شد، بچه های لشکر، او را روی دست بلند میکردند و تا پشت تریبون می آوردند.
صفحه 53 از کتاب حاج قاسمی که من می شناسم.
و این کتاب بیش از صد بار به چاپ رسیده است. و مناسب برای استفاده فردی برای آشنایی با حاج قاسم و همچنین جهت استفاده در مراسمات و یادواره های شهدا و ارگان ها مساجد میباشد.
روایت بغض آلود مقام معظم رهبری درباره کتاب حاج قاسمی که من میشناسم
روایت بغضآلود مقام معظم رهبری از کتاب حاج قاسمی که من میشناسم در دیدار خانواده و ستاد سالگرد شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی این بود:
من حالا یک کتابی را دارم میخوانم در همین شرح وضع اخلاقی و زندگی به نام سلیمانی که من میشناسم به نظرم یک چنین عنوانی دارد که یک چیزهای جالبی آنجا هست.
از قول یکی از دوستان قدیمی ایشان نوشته که نوهی یکی از دوستان شهیدش را میخواستند عمل جراحی کنند رفت داخل بیمارستان و ایستاد تا عمل تمام شود مادران بچه گفت که خوب حاجآقا هم از تمام شد دیگر بروید و به کارتان برسید گفت نه.
پدر تو یعنی پدربزرگ این بچه بهجای من رفت شهید شد من هم حالا بهجای او اینجا میایستم ایستاد تا بچه بههوش آمد، خاطرش جمع شد، بعد رفت. رفتارش با خانواده شهید اینجوری است.
جهت تهیه کتاب حاج قاسمی که من میشناسم به صورت عمده برای ارگان ها یا مراسمات با تخفیف بهتر با ما تماس بگیرید.
09125534850
مدیر سایت گنج صادق –
در حال حاضر در آذر و دی ماه سال ۱۴۰۱ این کتاب به همراه برگه مسابقه به فروش می رسد.
مدیر سایت گنج صادق –
کتاب حاج قاسمی که من میشناسم pdf یا همون کتاب حاج قاسمی که من می شناختم نسخه چاپی داره به همراه مسابقه.
ahmad –
مسابقه حاج قاسمی که من میشناسم برای چه تاریخیه؟
حاج قاسمی که من میشناسم –
با همدیگه از بیت رهبری میآمدیم بیرون. به سردار سلیمانی گفتم بیا کاندیدای ریاستجمهوری بشو. گفت این را که میگویم به مردم بگو
. بگو من کاندیدای شهادتام؛ کاندیدای گلولهام؛ نه کاندیدای ریاستجمهوری!»
مدیر سایت گنج صادق –
حاج قاسم عاشق مردم بود و مردم هم او را دوست داشتند حتی قبل از شهادت هم همینطور محبوب و دوست داشتنی بودند.
مدیر سایت گنج صادق –
حاج قاسم عاشق مردم بود و مردم هم او را دوست داشتند حتی قبل از شهادت هم همینطور محبوب و دوست داشتنی بودند…
شادی روحشان صلوات
مدیر سایت گنج صادق –
برشی از کتاب:
حاج قاسم به مردم ایران عشق میورزید در یکی از سخنرانیهایش گفت: این ملتی که امام، زیباترین جمله را، عاطفیترین جمله را، روحانیترین جمله را پیرامون آنها بیان کردند و در وصیتنامهی خودشان نوشتهاند ملت ایران که جانم فدای آنها باد. ملتی که مستحق جانی همچون جان امام هست، جان من، جان حسین بادپا، جان جمالی، جان الله دادی و جان همه شهیدان ما ارزش فدا شدن در راه این ملت را دارد.
برگرفته از سایت رهبری –
حاجقاسمی که من میشناسم، خاطرات حجتالاسلام علی شیرازی است از یک رفاقت حدوداً چهلساله با حاجقاسم. اولین چیزی که پس از خواندن صفحات ابتدایی کتاب مدام در ذهن مخاطب میچرخد این است که چقدر مؤلف کتاب خوشاقبال بوده؛ رفاقت چهلساله با فردی که بسیاری از چهرههای شاخص ایرانی و غیرایرانی آرزوی همراهی و ارتباط با او را داشتهاند. مردمی که البته حاجقاسم هم عاشقشان بود، نه در حرف و شعار و لقلقه زبان، بلکه در عمل و با تمام وجود و جان. باید «حاجقاسمی که من میشناسم» را خواند تا عمق عشق و ارادت حاجقاسم به مردم بهخصوص مردم کرمان فهم شود. خوشاقبالی آقای شیرازی، گرهخوردن زندگی وی از زمان جبهه و جنگ با حاجقاسم بود؛ گرهی که با گذشت زمان محکمتر و محکمتر شد و باعث شد بین این دو رزمنده دفاع مقدس، رفاقتی حدوداً چهلساله شکل بگیرد.
مدیر سایت گنج صادق –
کتاب حاج قاسمی که من میشناسم از ۱۲ فصل تشکیل شده است. خاطرات از دوران جنگ و حضور به عنوان یکی از نیروهای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی آغاز میشود. آشنایی که از سال ۶۱ طی عملیات فتحالمبین آغاز می شود و تا فعالیتهای حجتالاسلام علی شیرازی در کنار شهید سلیمانی در نیروی قدس ادامه مییابد.
مدیر سایت گنج صادق –
کتاب حاج قاسمی که من میشناسم از ۱۲ فصل تشکیل شده است. خاطرات از دوران جنگ و حضور به عنوان یکی از نیروهای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی آغاز میشود. آشنایی که از سال ۶۱ طی عملیات فتحالمبین آغاز می شود و تا فعالیتهای حجتالاسلام علی شیرازی در کنار شهید سلیمانی در نیروی قدس ادامه مییابد..