کتاب سلیمانی عزیز ۲ (۲۷۲ صفحه)

کتاب سلیمانی عزیز ۲ گذری بر زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی نوشته آقای مهدی قربانی از انتشارات حماسه یاران و جلد دوم کتاب سلیمانی عزیز می باشد.

معرفی سلیمانی عزیز جلد دو در تلوزیون

سخنی از ناشر کتاب سلیمانی عزیز جلد دوم (حماسه یاران)

پس‌ از استقبال بی‌نظیر خوانندگان از کتاب سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران تصمیم گرفت تا بار دیگر سراغ خاطرات مرد تمام‌نشدنی جبهه‌ی مقاومت برود. بی‌شک هنوز سال‌ها زمان لازم است تا بتوان به‌درستی و شایستگی سردار دل‌ها را شناخت و شناساند و نباید به کم اکتفا کرد. اما هرچه یاد این شهید عزیز را برجسته کند چشم‌نواز و دل‌نواز است.

این جلد تحفه‌ای ناچیز است به‌قدر توانمان، تا علاقه‌مندان به سیره و مکتب حاج قاسم را از سرچشمه زلال خاطرات او سیراب کند.

هدف از انتشار

دور از ذهن نیست که برخی روایت‌های این اثر پیش‌تر شنیده و خوانده شده باشند، اما هدف اصلی ثبت خاطراتی است که هرکدام به‌مثابه گنج گران‌قیمت اند تا هم از گزند فراموشی در امان بمانند و هم به واسطه ارائه در قالب یک مجموعه خاطر خواننده را در شناخت بیشتر شخصیت ممتاز شهید قاسم سلیمانی یاری دهند.

درباره حاج قاسم سلیمانی

شهید قاسم سلیمانی متولد سال هزار و سی صد و سی و پنج در کرمان رابر، روستای قنات ملک است.

مسئولیت‌های سردار قاسم سلیمانی عبارت‌اند از فرمانده لشکر چهل و یک ثارالله، فرمانده قرارگاه قدس جنوب شرق، فرمانده نیروی قدس سپاه از سال هفتاد و شش تا هشت نود و هشت.

و در نهایت در ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ در فرودگاه بغداد به دست رژیم تروریست آمریکا به شهادت رسید و آسمانی شد..او در گلزار شهدای کرمان در کنار شهید یوسف اللهی دفن شد و وصیت کرد که بر روی قبر او بنویسند سرباز قاسم سلیمانی

اولین سخنرانی حاج قاسم (سلیمانی عزیز ۲)

همه مردم روستا را جمع کرد توی مدرسه. یک رادیوی کوچک را آویزان کرد به میله پنجره یکی از کلاسا. پیچ رادیو را چرخاند. مردم همه سکوت کردند. صدا پیچید توی حیاط مدرسه. همین‌که گوینده خبر ورود امام به ایران را اعلام کرد، حاج قاسم از خوشحالی روی زمین خاکی مدرسه سجده کرد.

مردم هم از شوق سر گذاشتن به سجده. حاجی سرش سجده برداشت. خودش را تکاند و رفت جلوی جمعیت ایستاد مردان و زنان عشایر روستا، منتظر بودند تا ببیند پسر مشهدی حسن چه می‌خواهد بگوید. حاج‌قاسم آن روز برای مردم قنات ملک، از امام گفت از انقلاب اسلامی، از هدف‌هایی که دارد. یک سخنرانی حماسی و مفصل.

اولین باری که سخنرانی کرد همان روز بود دوازده بهمن هزار و سیصد و پنجاه و هفت.

راوی این داستان علی‌جان سلیمانی است. صفحه ۱۰ کتاب سلیمانی عزیز ۲.

برش دوم از کتاب (پشت میز)

هیچ‌وقت پشت میز ننشست. نه این‌که فقط وقتی جلسه داریم بیاید و روبه‌روی هم سر یک میز بنشینیم، نه حتی وقتی می‌خواست نامه‌ها را ببیند، امضایی بزند، دستوری بدهد هم پشت میز نمی‌نشست.

از کجا می‌گویم؟ از کارتابل هایی که همیشه خدا چیده شده بودند روی میز بزرگی که آن‌طرف‌تر از میز کارش بود. همان میزی که مراجعه‌کننده‌ها یک طرفش می‌نشستند و حاج‌قاسم طرف دیگرش راوی این داستان حسین امیرعبداللهیان است.

صفحه ۶۲ کتاب سلیمانی عزیز ۲.

برش سوم از کتاب سلیمانی عزیز ۲

نشست روی زمین با دست اشاره کردم: اون‌جا رو می‌بینی حاجی؟ سلیمان بیگ، اون طرف هم کِفری. بعد دوربین را دادم دست حاجی و گفتم خیلی دوربین خوبیه! باهاش آمرلی رو هم می‌شه دید. دوربین را جلوی چشمانش گرفت و منطقه را برانداز کرد. کمی که گذشت، گفت: آمرلی رو نمی‌بینم. با تعجب پرسیدم چی حاجی؟ ! باز تکرار کرد: عامر علی رو نمی‌بینم. پس چی می‌بینی؟ دوربین رو از روی چشم‌هایش برداشت و بغض‌آلود گفت: من کربلای حسین رو می‌بینم. همون یزیدی که توی کربلا دستور محاصره داد، الان آمرلی را محاصره کرده. مکثی کرد و ادامه داد خدا رو شکر امروز توفیق شد کربلا رو دیدیم! راوی این داستان ابورضا نجار فرمانده حشد ترکمان است.

صفحه ۹۲ کتاب سلیمانی عزیز

در پشت جلد آمده:

ایستاده بود روی تپه که یک‌باره دیدیم ماشین انتحاری داعش با سرعت دارد می‌آید سمتمان دل‌شوره افتاد به جانم.

می‌ترسیدم برای حاج‌قاسم اتفاق بیفتد. هر کس باید چیزی داشت سمت ماشین نشانه می‌رفت و هر چه زدند، نخورد. ماشین داشت نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. قلبم تندتند می‌زد. انتحاری رسیده بود به صدمتری خاک‌ریز…

درباره انتشارات

انتشارات حماسه یاران در سال هزار و سیصد و نود و سه با هدف ترویج فرهنگ جهاد و شهادت تأسیس شد. این انتشارات در سال‌های فعالیت خود، تاکنون موفق به تولید نود عنوان کتاب شده‌است. ازآن‌جاکه چشم‌انداز انتشارات، تولید و چاپ آثار ارزشمند در زمینه جهاد و شهادت است، اسامی علاقه‌مندان این عرصه دعوت می‌شود تا با معرفی سوژه‌های ناب خود ما را در طی این مسیر پرخیر و برکت یاری کنند