کتاب تب ناتمام(شهید حسین دخانچی)
99,680 تومان قیمت اصلی 99,680 تومان بود.91,504 تومانقیمت فعلی 91,504 تومان است.
پیشنهادات شگفت انگیز از دست ندی
نمونه بیش از ۱۰۰۰ سفارش ثبت شده در فروشگاه گنج صادق رو در کمتر از ۲ دقیقه ببینید.
وزن محصول | 400 گرم |
---|---|
تعداد صفحات کتاب: | 304 صفحه |
نویسنده: | زهرا حسینی مهرآبادی |
انتشارات: | انتشارات حماسه یاران |
قطع کتاب: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تیراژ: | 3000 |
سال چاپ: | 1401 |
شابک | 978-600-7874-73-8 |
توضیحات محصول
کتاب تب ناتمام روایت زندگی شهلا منزوی مادر جانباز شهید حسین دخانچی به قلم زهرا حسینی مهرآبادی است. این کتاب در 304 صفحه است که در اخر کتاب تصاویری از شهید دخانچی نیز آورده شده است.
شهید حسین دخانچی جانباز قطع نخاعی که بیش از ۱۷ سال توسط مادرش پرستاری شد و در اسفند سال ۱۳۸۰ به یاران شهیدش پیوست.
معرفی تب ناتمام از زبان نویسنده
هفده سال منتظر ماندم و خبری نشد. هفده سال به امید نشستم و اتفاقی نیفتاد. بعد از آنهمه سال، کسی سراغ حسین دخانچی نرفته بود و برای من آن آدم، آن زندگی و آن لبخند هنوز جای سؤال داشت. باید خودم کار میکردم. اما میتوانستم؟ دودل بودم.
نمیدانستم از پس برداشتن آن بار برمیآیم یا نه. گوشی را که برداشتهام، شماره را گرفتم، صدای مهربان و با طمأنینه ای آن طرف گوشی را که شنیدم، دلم قرص شد و ارادهام چند برابر. و اینگونه داستان دنبالهدار زندگیام شکل دیگری گرفت.
از آن به بعد، من بودم، یک مادر شهید بود و یک زندگی که دوست داشتم تا عمقش بروم، تا ته ماجراهای متفاوت و غیرمنتظرهاش. جلسهی اول و دوم و سوم کم که گذشت، ایام کودکی و قبلاز انقلاب که تمام شد، کمکم رسیدیم به سال هایی عجیب و اتفاقاتی عجیبتر.
چیزهایی را میشنیدم که در مخیلهام نمیگنجید. باور آنهمه درد و رنج برایم سخت بود. گاهی ماجرا بهقدری تکاندهنده میشدند که ساعت نه شب فاصله خیابان باجک تا خاکفرج رو پیاده بر میگشتم تا فرصت هضم شنیدههایم را در مسیر رسیدن تا خانه داشته باشم.
در سکوت و تاریکی شب، قدم برمیداشتم و فقط یک سوال در ذهنم چرخ میخورد. اینهمه مظلومیت برای چه، اینهمه غربت برای چه؟ چرا تا امروز کسی از این دردها نگفته؟ چرا تا امروز کسی از این دردها ننوشته؟ مگر اینها همان فدائیان خمینی نیستند که رسالت قلم بر دوشان، نوشتن از آنها بودهاست؟
یکسال تمام رفتم و برگشتم هشتاد ساعت پای صحبتهای مادر شهید نشستم، ریز و درشت سوالاتم را پرسیدم و او با صبر و حوصله مثالزدنی پاسخم را داد.
دیگر نوبت به نوشتن رسیده بود. باید حق مطلب رو ادا میکردم. باید آنهمه مظلومیت را به تصویر میکشیدم. بار سنگینی بود که باید به مقصد میرساندم. دو سال زمان گذاشتم. بارها نوشتم و خط زدم. بارها مطالب را بالا و پایین کردم تا به نتیجه دلخواه رسیدم. شیرینی لحظه اتمام کار، وصف ناشدنی بود. باورش برای خودم هم سخت بود. در هر ساعتی از عمرم، حتی فکرش را هم نکرده بودم روزی قرعه نوشتن از حسین دخانچی در کتاب تب ناتمام بنامم بخورد. نوشتن از مردی که در یک آن، تمام فکر و ذهنم را از آن خود کرده بود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.