کتاب تنها زیر باران (روایت زندگی شهید مهدی زین الدین)
125,000 تومان قیمت اصلی 125,000 تومان بود.120,000 تومانقیمت فعلی 120,000 تومان است.
پیشنهادات شگفت انگیز از دست ندی
نمونه بیش از ۱۰۰۰ سفارش ثبت شده در فروشگاه گنج صادق رو در کمتر از ۲ دقیقه ببینید.
وزن محصول | 300 گرم |
---|---|
تعداد صفحات کتاب: | 312 صفحه |
نویسنده: | مهدی قربانی |
انتشارات: | انتشارات حماسه یاران |
قطع کتاب: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تیراژ: | 3000 |
سال چاپ: | 1401 |
شابک | 978-600-78746-22 |
توضیحات محصول
کتاب تنها زیر باران از نشر حماسه یاران روایت زندگی شهید مهدی زین الدین و به قلم آقای مهدی قربانی است. در آخر کتاب تصاویری رنگی از شهید مهدی زین الدین آورده شده است.
معرفی تنها زیر باران از زبان نویسنده
در این چند ساله که پای مصاحبه با بستگان و همرزمان آقا مهدی، خاطراتش را جرعه جرعه مینوشیدم و مثل تمامی آنها که روزگاری را با او گذرانده بودند ذوق بندبند وجودم را پرپر میکرد، هیچ در باورم نمیگنجید روزی قلمبهدست بگیرم و بانی روایت همان خاطرات باشم. از ابتدای نگارش تصمیم گرفتم محتوای کتاب تنها زیر باران بهگونهای باشد که خط سیر زندگی شهید زینالدین را از بدو تولد تا شهادت نشان دهد.
انتخاب خاطرات پیش رو او آنهم از میان انبوه روایتهایی که هرکدام تصویری هرچند کمرنگ از شهید در خود داشتند، کار سادهای نبود. این مختصر نتیجه ساعتها مطالعه تفکر و صرف وقت در انتخاب، و علاوهبر آن، نگارش و ترتیب دهی خاطرات است.
تنها زیر باران، ادعایی در ارائه تصویر کامل از فرمانده لشکر هفده علیبنابیطالب علیهالسلام ندارد. چهبسا خاطرات شیرین و دلچسب که به دلایل نوشتن شان را به فرصتی دیگر و شاید چاپهای بعدی موکول میکنم. اثر حاضر که آن را میتوان مصداق این بیت دانست: آب دریا را اگر نتوان کشید هم بهقدر تشنگی باید چشید با کمال احترام تقدیم نگاهتان میشود.
برشی از کتاب تنها زیر باران
همه با لباس نظامی، شاداب و سرحال جلوی ساختمانها منتظر بودیم. اتوبوس که آمد، اول وسایل را بار زدیم. چادر بیل، کلنگ، مواد غذایی و هرچیزی که برای یک اردوی چند روزه لازم بود. بیمعطلی سوار شدیم و راننده حرکت کرد. از لویزان که بیرون آمدیم، اتوبوس افتاد توی جاده خاکی.
آنقدر رفتیم تا رسیدیم به یک پادگان نظامی. بالادست پادگان تپههایی بود که میگفتند اردوگاه آنجاست. راننده آرام و بااحتیاط تا جاییکه میشد رفت. نزدیک تپهها پیاده شدیم. از پایین، جوی آب میرفت. زمین پر بود از درختهای کوچک و بزرگ سر به آسمان کشیده بودند. همان پایین در شیار تپهها چادر زدیم و بعد کمی آنطرفتر سرویس بهداشتی موقت ساختیم. من چون بچه کشاورز بودم به کارهای سخت عادت داشتم، ولی به تیپ و قیافه آقا مهدی نمیخورد کاری کرده باشد.
بااینحال کنار ننشسته بود، بیل و کلنگ برداشته بود و داشت بهزحمت زمین را میکند، رفتم سراغش. خواستم بیل رو ازش بگیرم، نگذاشت.
نگاهم به تاولهای کف دستش افتاد. بیل را بهزور گرفتم. ابرو گره کرد و گفت: میخواستم به بچهها کمک کنم. گفتم لازم نیست خودت رو اذیت کنی. هشت نه نفر توی چادریم. تو بشین برای نظم و انضباط چادر برنامهریزی کن.
اردو به آموزشهای میدانی مثل رزم انفرادی و تیراندازی با سلاحهای مختلف گذشت تا شب آخر که مسئول آموزش دوره، تپهای را مشخص کرد و قرار شد گروهها از سه طرف حمله کنند و آن را بگیرند. از پایین تپه با رعایت اصول نظامی راه افتادیم. تا به بالا برسیم، نیروها را یکبهیک امتحان کردم.
سر ستون میگذاشتم شان تا ببینم کدام، ستون را بهتر و برمبنای قواعد رزم حرکت میدهد. کار سه نفر را پسندیدم. یکیشان مهدی زینالدین بود. نزدیک بلندی تپه رسیده بودیم که یکهو زمین و آسمان شد آتش. صدای شلیک گلولهها سکوت شب را درهم آمیخت. از بالای تپه تیراندازی میکردند سمتمان. چسبیدیم به زمین. تیر ها جنگی بودند و با کسی شوخی نداشتند. اگر سر بلند میکردیم میخوردیم. حمله به آن تپه، اولین تجربهی رزم میدانی ما بود. آتشبازی که خوابید، به یک ستون رفتیم تا بالای تپه. با بقیه گروهها دست دادیم و هدف را گرفتیم.
به روایت فتحالله جعفری فرمانده لشکر زرهی سپاه در دوران دفاع مقدس.
کتاب تنها زیر باران صفحه شصت و چهار و شصت و پنج
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.