کتاب خوش به حال میرزا (رمانی بر اساس زندگی شهید صفایی)
68,320 تومان قیمت اصلی 68,320 تومان بود.62,496 تومانقیمت فعلی 62,496 تومان است.
پیشنهادات شگفت انگیز از دست ندی
نمونه بیش از ۱۰۰۰ سفارش ثبت شده در فروشگاه گنج صادق رو در کمتر از ۲ دقیقه ببینید.
وزن محصول | 300 گرم |
---|---|
تعداد صفحات کتاب: | 128 صفحه |
نویسنده: | مرتضی احمر |
انتشارات: | انتشارات حماسه یاران |
قطع کتاب: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تیراژ: | 2000 |
سال چاپ: | 1401 |
شابک | 978-600-7874-88-2 |
توضیحات محصول
کتاب خوش به حال میرزا از نشر حماسه یاران نوشته مرتضی احمر، رمانی بر اساس زندگی شهید ابولفضل صفایی است.
در پشت جلد کتاب آمده شبها وقتی آقا مهدی زینالدین از شناسایی بر میگشت، دراز میکشید. آنقدر خسته بود که خوابش میبرد. آنجا پشههای بزرگی داشت.
توی خواب و بیداری دیدم که ابوالفضل چفیهای خیس کرده و آرام پشهها را بیرون میکند. وقتی این ماجرا را برای آقا مهدی تعریف کردم، گفت: خوش به حال میرزا، که تمام کبر و تکبر را کنار گذاشته و اومده اینجا خدمت میکنه! خوش به حال میرزا! این جمله را چند بار تکرار کرد.
برشی از کتاب خوش به حال میرزا
ناصر با آن هیکل چهارشانه ای که داشت، با قدرت، قلاده سگ نگهبانش را گرفته بود. سگ با چشمانی خشمگین و زبانی آویزان، به من و خسرو خیره شده بود. چشمان وحشی و دندانهای تیز سگ بهقدری ترسناک بود که اصلاً متوجه نشدیم ناصر چند بار صدایمان کرده و از ما خواست به سمت ساختمان برویم.
بار آخر با فریادی که بر سرمان کشید و پشت بندش چند فحش هم حواله مان کرد، فهمیدیم که باید بهطرف ساختمان برویم.
راستش از همان اول که وارد باغ شدیم، سگ را از دور دیدم و وحشت تمام وجودم را فراگرفت. ولی نمیخواستم جلوی خسرو کم بیاورم. از اینکه دیگران فکر کنند آدم ترسو و بزدلی هستم متنفر بودم. فکر میکنم خسرو هم مثل من بود سمت ویلای داخل باغ به راه افتادیم.
درحالیکه هر دو ترسیده بودیم و از ترس، دست و پایمان میلرزید. یک لحظه بههم خیره شدیم و زدیم زیر خنده با پارس سگ وحشی، خنده روی لب هر دوی ما خشک شد. بدون معطلی پا به فرار گذاشتیم.
چند متری دور نشده بودیم که ناصر با صدای مردانه و خشنش صدایمان کرد و گفت برگردیم وقتی برگشتیم، نه ناصر را دیدیم و نه چیز دیگری، فقط چشمهای خشمگین سگ جلوی دیدمان بود. زبانش آویزان بود و آب دهانش از دو طرف پوزهاش به زمین میریخت. هر دو خشکمان زده بود.
با فریاد ناصر از شوک درآمدیم. دوپا داشتیم، دو پای دیگه هم قرض گرفتیم و به سمت ساختمان دویدیم. هنوز نفسمان جا نیومده بود که ناصر هم پشت سر ما وارد ساختمان شد. ناصر دیوانه از گنده لاتهای کرج بود. اینکه چه شده بود که من و خسرو از قم به اینجا آمده بودیم، قصهاش مفصل بود. شاید همهاش از یک روکمکنی شروع شد…
کتاب خوش به حال میرزا صفحه ۱ (شروع کتاب)
برای خرید خوش به حال میرزا می توانید از این صفحه اقدام کنید و اگر نظری یا سوالی داشتید در بخش نظرات از ما بپرسید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.