کتاب شنبه آرام ؟ (شهید محسن فخری زاده)
95,000 تومان قیمت اصلی 95,000 تومان بود.89,500 تومانقیمت فعلی 89,500 تومان است.
آیا اسرائیل به «شنبه آرام» رسید…؟
پیشنهادات شگفت انگیز از دست ندی
نمونه بیش از ۱۰۰۰ سفارش ثبت شده در فروشگاه گنج صادق رو در کمتر از ۲ دقیقه ببینید.
وزن محصول | 300 گرم |
---|---|
تعداد صفحات کتاب: | 253 صفحه |
نویسنده: | محمدمهدی بهداروند |
انتشارات: | انتشارات حماسه یاران |
قطع کتاب: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تیراژ: | 2000 |
سال چاپ: | 1401 |
شابک | 978-600-7874-90-5 |
توضیحات محصول
کتاب شنبه آرام از نشر حماسه یاران، زندگینامه شهید محسن فخری زاده به روایت همسر است. این کتاب در ۲۵۳ صفحه و نوشته محمدمهدی بهداروند است. در ادامه قسمتی از کتاب شنبه آرام را با هم می خوانیم.
از زبان نویسنده کتاب شنبه ارام
پساز شهادت حاج قاسم سلیمانی حالوهوای کشور رنگوبوی دیگری گرفت و گویی نوعی تحول و انقلاب روحی در جان جامعه و کشور صورت گرفت.
تشییع جنازه میلیونی و منحصربهفرد و بیبدیل شهید سلیمانی در عراق و شهرهای ایران همه و همه نشان از اعتقاد و فهم فرهنگی جامعهای داد که برای رسیدن به قله عزت و شرف کوتاه نمیآیند.
هنوز داغ و غصه حاجقاسم در جای جای کشورمان تازه بود که در یک عصر جمعه خبر شهادت دانشمند متعهد و مبارز هستهای، جناب آقای دکتر محسن فخری زاده مهابادی به گوشمان رسید. آن روز با حاج حسین کاجی، راوی محترم و عزیز دفاع مقدس، در منزل شهیدان کار کوب زاده در خدمت مادر والامقام شان بودیم که پسرم حسین، تلفنی خبر ترور و او را داد.
چقدر آن لحظات تلخ گذشت و خاطرهای حزنآور برایمان رقم زد! اگرچه تشیع و اربعین او در جریان سالگرد شهادت حاجقاسم به چشم نیامد ولی خدمات و برکات وجودی او بر هیچکس پنهان نماند. علاوهبر آن، دو هفته تعطیلی کشور بدلیل کرونا و محدودیتهای شدید هم بسیار تأثیرگذار بود.
مدتی بعد با تأکیدات و سفارش برادرم، حاج حسین کاجی، قرار شد برای این شهید عزیز کتابی در حد قدوقواره خودمان تهیه کنیم. برای این کار با افتخار اعلام آمادگی کردم. در اولین فرصت در منزل پدر شهید با خواهر و برادران شهید جلسهای تشکیل شد و در جلسهی دوم با حضور همسر مکرمهی ایشان، خاطرات زیادی مطرح گردید.
متأسفانه بدلیل تألمات روحی و جسمی، پیگیریهای بعدی متوقف شد و ادامه کار بهکندی پیش رفت. تا اینکه در فرصت مغتنمی در منزل شهید، همسر ایشان بهصورت مفصل خاطرات خود را بیان کرد و توانست بهترین برگهای زندگی و زمانه آن شهید عزیز را برای دوستداران مکتب جهاد و شهادت در کتاب (شنبه آرام؟) آن عزیز سفر کرده مهیا نماید.
برشی از کتاب شنبه آرام؟ شهید فخری زاده
گفتم محسن جان! دیر میای بچهها نگران هستند. لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد. حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: هرچی من بیشتر کار کنم نتانیاهو و ترامپ کمتر خواب راحت به چشمشون میاد پس اجازه بده بیشتر کار کنم. معنای این حرف را زمانی فهمیدم که شهید شد. وقتیکه نتانیاهو توییت زد و برای یهودیا شنبه خوبی را آرزو کرد از شنبه آرام در اسرائیل گفت از شنبه بعد از محسن فخری زاده.
آیا اسرائیل به شنبه آرام رسید… ؟
ویلای آبسرد
چند سالی میشد که ویلای آبسرد را خریده بودیم. محسن بدلیل مسائل حفاظتی هر جایی نمیتوانست برود، از طرفی علاقه زیادی به گلوگیاه داشت. وقتی موضوع خرید ویلا را مطرح کرد، تیم حفاظت باید منطقه را از حیث امنیتی تأیید میکرد، که خدا را شکر تأیید شد. قرار گذاشتیم هر وقت خواستیم برویم آبسرد، تیم حفاظت زودتر برود و محیط را امن کند. گاهی دوشنبهها، گاهی پنجشنبهها تا ساعت دو ناهار را میخوردیم و محسن میگفت: بریم آبسرد نفس بکشیم.
عمر ماندنمان در آب سرد زیاد نبود. بعدازظهر میرفتیم و شب برمیگشتیم تهران. پسرهایمان همگی ازدواج کرده بودند و هر کس به کار خودش مشغول بود هانی هم تازه هشت ماه بود که عروسی کرده بود و سر خانهوزندگی خودش رفته بود من و محسن مانده بودیم با آن خانهی درندشت که پنجشنبه جمعهها وقتی عروسها و نوهها میآمدند، قدری از سکوت و رخوت بیرون میآمد.
شاد و پرنشاط بلند میشدم میرفتم توی آشپزخانه و بعد با یک سینی چای تازه دم میآمدم پیش پسرها و عروسها یکبار هم که خواستم چای را دور بگردانم، محسن سینی رو از دستم گرفت طوری که شوخی و جدیاش را نمیشد فهمید و میگفت بار آخرت باشه ! لبخندی زدم و گفتم غریبه که نیستند عروسها و بچههامونن. با همان لحن گفت نه تو نباید خم بشی چایی بگیری جلوی بچهها.
ازدواج هانی
عروسش را خیلی دوست میداشت میگفت جای دخترهای نداشتمان هستند. آن ها هم علاقه ی عجیبی به محسن داشتهاند بهخصوص مهناز همسر هانی که تازه عروس بود و بسیار باهم ایاق شده بودند. ساعتها مینشستند و بحث فلسفی میکردند.
محسن تنها آرزویش بعد از زیارت امام حسین سروسامان گرفتن هانی بود. همیشه میگفت هانی اگه توأم ازدواج کنی دیگه خیالم راحت میشه. در همین کرونا بود که عقد و عروسی را خودمانی گرفتیم و بدون تشریفات دست همسرش را گرفت و رفت خانهی خودش. محسن از شوق روی زمین بند نمیشد.
کتاب شنبه آرام صفحه ۸۰
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.