کتاب لیلی 1003 (زینب امامی نیا)
70,560 تومان قیمت اصلی 70,560 تومان بود.64,848 تومانقیمت فعلی 64,848 تومان است.
پیشنهادات شگفت انگیز از دست ندی
نمونه بیش از ۱۰۰۰ سفارش ثبت شده در فروشگاه گنج صادق رو در کمتر از ۲ دقیقه ببینید.
وزن محصول | 300 گرم |
---|---|
تعداد صفحات کتاب: | 264 صفحه |
نویسنده: | زینب امامی نیا |
انتشارات: | انتشارات حماسه یاران |
قطع کتاب: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تیراژ: | 2000 |
سال چاپ: | 1401 |
شابک | 978-600-7874-72-1 |
توضیحات محصول
کتاب لیلی ۱۰۰۳ نوشتهی خانم زینب امامی نیا از انتشارات حماسه یاران و در ۲۶۴ صفحه نوشته شده است.
در پشت جلد کتاب لیلی ۱۰۰۳ آمده
چشمهایش را بست و نفس عمیقی کشید. بدنش سرد شده بود و دنبال جایی برای نشستن میگشت. درست مثل وقتیکه وسط کوچه، جلال راه او را بسته بود و بدون هیچ مقدمهای از لیلی خواسته بود که با او ازدواج کند.
هنوز لیلی دهانش باز نشده بود تا حرفی بزند که جلال، حلقهای طلایی کف دستش گذاشته بود و گفته بود که عبدالرضا را گرفتند.
برش اول از کتاب لیلی ۱۰۰۳
لیلی پنهان شده بود پشت پنجره. بیرون، شب بود و تاریکی و طوفان و رعدوبرق. کسی در این میان نعره میکشید لیلی لیلی! چشمهای لیلی در کاسه اش دودو میزد و عرق مثل باران روی صورتش مینشست.
با مشتهایی که روی شیشهها کوبیده میشد، به یکباره تمام شیشههای پنجره خرد شد و بند دل لیلی پاره. لیلی از جا کنده شد. چشمانش را باز کرد. نفسش بند آمده بود. با ضربههای مشت به سینهاش کوبید، نفسش بالا آمد. چند بار نفس عمیق کشید. با پر چار قدش عرق از صورت گرفت. دوباره نفس عمیقی کشید.
دوروبرش را نگاه کرد. اتاق، کرسی، نفسهای آرام فاطمه و باران که نرم نرم روی شیشه مینشست. چند شبی میشد که دوباره کابوسهای تکراری گذشته، دورهاش کرده بودند و خواب را از چشمان خستهی زینب سادات گرفته بودند.
مدتها بود که این خوابها رهایش نمیکردند. کسی میخواست زینب سادات را با خودش ببرد میان تاریکی، میان جنگل، طوفان، سایهها و شبحهای پیدا و پنهان. لیلی تنها بود. شاید هم تنها رها شده بود. صدایش بهجایی نمیرسید. دوباره نفس عمیقی کشید و کمی جابهجا شد و به دیوار تکیه داد تا مبادا چشمانش بسته شود و خوابهای آشفته برگردند.
بهطرف خالی کرسی نگاهی کرد و آهی کشید. کجا رو باید میگشت که نگشته بود؟ مهین گفته بود که برای چیزهای گمشده، فال نخود میگیرند و یا سر کتاب باز میکنند. اما ترس از گذشته، ترس از غربت و تنهایی، مانع از این بود که زینب سادات پیش کسی برود و دلش را به نخودها و جادوجنبل ها خوش کند.
برش دوم از کتاب لیلی 1003
دستش را زیر چانه زد. از پنجره باران خوردهی اتاق، خیره شد به درخت انار توی حیاط. سیاهی ای شبیه بچه گربه کز کرده بود روی شاخهی درخت. هوا تاریکتر از آن بود که بتواند سیاهی را تشخیص دهد. یکی دو ساعت به طلوع آفتاب مانده بود. درونش به تلاطم افتاده چشمهایش را تنگ کرد تا بهتر ببیند. با خودش فکر کرد بچهگربه که نمیتواند اینهمه مدت توی باران دوام بیاورد. اصلاً سیاهیاش به بچه کلاغ میخورد. با یادآوری نام کلاغ، ناخواسته لبخندی روی لبش نشست و تلاطم دلش کمتر شد. از فکری که کرد بود، خندهاش گرفت.
درطول چند سالی که به این شهر آمده بود صدای کلاغ را هم نشنیده بود، چه رسد به دیدنش. آنهم توی حیاط، درست روبهرویش.
چه میشد دستهای کلاغ از دماوند بیایند و روی درختهای این شهر بساط سرود دستهجمعیشان را پهن کنند و جانی به این شهر خسته و به زینب سادات بدهند؟ دلش میخواست چیزی که روی درخت بود، حتماً کلاغ باشد.
شروع کتاب لیلی ۱۰۰۳ صفحه ۱.
معرفی بیشتر لیلی 1003
این اثر تلاش دارد تاریخ انقلاب اسلامی را از زبان شاهدان عینی روایت کند؛ شاهدانی که در دل ماجراهای گوناگون بودهاند و قرار گرفتن آنها در این مسیر تلخی و شیرینی بسیاری را به همراه داشته است.
کتاب «لیلی 1003» به کوشش زینب امامینیا کتابی روایتی است از روزگار زنی که رژیم پهلوی زخمهای التیام نایافتنی بر تن زندگیاش نشانده؛ روایتی از روزهای تلخ و دردناک فروردین و خرداد سال 1342.
در داستان لیلی ۱۰۰۳ از زنانی روایت شده است که دست در دست هم جان دهها نفر از مردان و زنانی را که قرار است در دام ساواک گرفتار شوند، نجات میدهند و به آغوش خانواده برمیگردانند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.