کتاب نامیرا (صادق کرمیار)
310,000 تومان قیمت اصلی 310,000 تومان بود.289,000 تومانقیمت فعلی 289,000 تومان است.
پیشنهادات شگفت انگیز از دست ندی
نمونه بیش از ۱۰۰۰ سفارش ثبت شده در فروشگاه گنج صادق رو در کمتر از ۲ دقیقه ببینید.
وزن محصول | 200 گرم |
---|---|
انتشارات: | نشر نیستان |
تعداد صفحات کتاب: | 235 صفحه |
قطع کتاب: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
نویسنده: | صادق کرمیار |
سال چاپ: | 1400 |
شابک | 978-964-337-514-0 |
توضیحات محصول
اگر درباره عاشورا و کربلا سوال ها و معما های زیادی در ذهن شما هست کتاب نامیرا (کتابی تحلیلی و تاریخی)را بخوانید و شاید پاسخ تان را در آن پیدا کنید. رمان نامیرا از انتشارات نیستان نوشته آقای صادق کرمیار که به چاپ سی و هفتم رسیده است.و میتوانید آن را از سایت گنج صادق تهیه کنید.
چرا امام حسین ناگهان در صحنه کربلا تنها شدند؟
چرا همان ها که با نامه های التماس آمیز خود از ایشان دعوت کرده بودند به جای دست بیعت شمشیرهای شقاوت از نیام جهالت برکشیدند؟
راز و رمز دگردیسی مردم کوفه چه بود آیا از ابتدا دروغ گفته بودند یا در عرصههای پرمخاطره و بحبوحه حوادث کم آوردند و بر پیمان خویش پا نهادند؟
چرا از میان یک لشکر و سپاه یکی حر درآمد و دیگری ابن سعد؟
چرا امام حسین با اینکه مردم کوفه را میشناختند بازهم دعوت آنها را پذیرفتند و با همه خاندان گرامیشان به کوفه رفتند؟
چگونه امکان دارد مردمی که با شور و اشتیاق امام را به کوفه دعوت می کنند در مدتی اندک یا در مقابل ایشان شمشیر می زنند یا شرمنده و ترسان فرار می کنند تا چشم در چشم امام نشوند.
پاسخ سوالات شما در کتاب رمان نامیرا است.
برشی از کتاب نامیرا
بیابان تفتیده و نور لرزان خورشید ظهر بر دشت ترک خورده و هرم سوزان باد که خاک داغ و رمل های دوردست را بر سر و صورت عبدالله میپاشید و حرکت اسب خستهاش را کند میکرد ام وهب که در کجاوهای روی شتر نشسته بود، پارچهای رنگباخته را کنار زد. نگاهی به اطراف نگاهی به عبدالله انداخت که جلوتر از او در حرکت بود خواست بگوید آب اما نگفت.
حتی به مشک عبدالله هم امیدی نداشت با ناامیدی صبورانه دوباره پرده را انداخت عبدالله یکباره ایستاد و رو به کجاوه بازگشت صدای برنیامدهی ام وهب را شنیده بود. شتر ام وهب گویی آموختهی اسب عبدالله بود که ایستاد و در پی او ۸ سوار زره پوشیده و شمشیر و سنان و سپر آویخته در هلالی شکست منتظر ماندن عبدالله به شتر نزدیک شد و پردهی کجاوه را کنار زد و گفت مرا صدا زدی ام وهب که میدانست از آب خبری نیست گفت نه عبدالله تشنگی جاری در نگاه ام وهب را میدید.
شرمنده گفت: راهی تا فرات نمانده بهزودی همگی سیراب میشویم ام وهب با لبخندی ترکخورده، به عبدالله نگریست تا نگرانیاش را بکاهد. تا او پرده را بیندازد و به سواران اشاره کند که حرکت میکنیم و دوباره به راه افتادند
صفحه پنج کتاب نامیرا
برش دوم از کتاب نامیرا
جماعت در حیاط خانه مختار جمع بودند ربیع و عمرو نیز کنار مسلم ایستاده بودند. در میان جماعت ابن خضرمی نیز حضور داشت ربیع چشم از مسلمبنعقیل برنمیداشت مسلم نامه امام را باز کرد و گفت این پاسخی است که مولایم حسینبنعلی به نامههای شما داده است.
مردم سکوت کردند مسلم شروع به خواندن کرد بنام خداوند بخشنده مهربان از حسینبنعلی به جمع مؤمنان و مسلمانان.
اما بعد هانی و سعید نامههای شما را نزد من آوردند آنچه را نوشته بودید دانستم، و درخواست شما را دریافتم. سخن بیشترتان این است که امام نداریم و از من میخواهید به سوی شما بیایم ربیع چشمش به گروهی افتاد که به گریه افتادند و گروهی دیگر که با تأیید سر تکان دادند.
مسلم ادامهی نامه را خواند: شاید بهسبب ما خداوند شما را به راه حق هدایت کند.
اینک برادر و پسرعمو و معتمد اهل خاندانم را به سوی شما فرستادم تا از اوضاع شما بر من بنویسد. اگر برای من بنویسد که رأی جماعت اهل فضل و خرد، چنان است که فرستادگان به من گفتهاند و در نامههایتان خواندهام، بهزودی نزد شما خواهم آمد انشاءالله.
گریه جماعت بیشتر شد و گروهی یکصدا فریاد زدند انشاءالله.
مسلم خواندن نامه را ادامه داد. به جان خودم سوگند که امامت و رهبری مردم را کسی نمیتواند عهدهدار شود مگر آنکه به کتاب خدا حکم کند، عدلوداد به پا دارد، تنها حقیقت را اجرا کند و همه وجود خویش را در گرو رضا و خشنودی خداوند بداند والسلام حسین بن علیبنابیطالب.
مسلم نامه را بست. گریهی جماعت اوج گرفت. ربیع با تعجب به آنها نگاه میکرد مسلمبنعقیل به داخل خانه برگشت ابن خضرمی از خانهی مختار بیرون رفت ربیع رو به عمرو برگشت گفت اینان چرا گریه میکنند مختار سؤال او را شنید دست بر شانهی ربیع گذاشت و گفت اشک آنها از شوق دیدار حسینبنعلی مولای موحدان است.
او و عمرو را به داخل خانه هدایت کرد. عمرو گفت: و برای مصیبتهایی که در این سالها از حکومت بنیامیه کشیدهاند و وارد خانه شد.
صفحه ۸۷ کتاب نامیرا
رمان نامیرا در هفت فصل نوشته شده است که داستان های هر فصل آن را شماره گذاری شده است. برای خرید اینترنتی آن میتوانید از سایت ما اقدام کنید
برای خرید کتاب نامیرا محصول را به سبد خرید خود اضافه کرده و بعد از تسویه حساب کتاب برای شما ارسال میشود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.