کتاب یک دست ها اثری از آقای سید ناصر هاشمی است که توسط انتشارات جمکران در 128 صفحه است.
برش اول از کتاب یک دست ها
خبر در شهر پیچیده بود که ابنالرضا به سامرا میآید. خیابانها و کوچههای سامرا شلوغ شده بود. ولی کسی جرأت نمیکرد تجمع کند.
تجمع بیشاز سه نفر در خیابانهای اصلی شهر قدغن بود. مردم، دونفره یا سهنفره باهم میرفتند تا ورودی شهر و برمیگشتند آنها که همدیگر را میشناختند، از یکدیگر میپرسیدند: چه خبر؟ هنوز امام نیامده است؟ اطلاع ندارید به کجا رسیدهاند؟ هر کس چیزی میگفت.
دروغ است مگر من به سامرا میآید؟ اگر خود امام هم نخواهد آنها بهزور که شدهاست، ایشان را میآورند. متوکل چون از امام میترسد، میخواهد او را به دارالخلافه بیاورد که حواسش به او باشد از متوکل هرچه بگویی برمیآید. پشتش به ترکها گرم است وگرنه خودش هیچ است.
صفحه ۱ کتاب یک دست ها
پشت جلد کتاب یک دست ها
متوکل دستی به محاسنش کشید و گفت بهنظر تو بچههای ما فضیلت بیشتری دارند یا حسن و حسین بچههای علیابنابیطالب؟
ابن سکیت جا خورد. اصلاً متوکل اسم علی را نمیآورد. آنقدر متوکل به علی کینه داشت که در کل ممالک اسلامی آوردن اسم او را قدغن کرده بود.
دستور داده بود که اگر حدیث یا روایتی هم از علیبنابیطالب خواندن، بگویند مردی از قریش چنین گفت. ابن سکیت رو کرد به متوکل گفت: بچههای علی را که چه عرض کنم، به خدا سوگند حتی قنبر، غلام علی هم، از شما، فرزندات و کل خاندانت برتر است.
پیشنهاد خرید کتاب برای کودکان: مجموعه کتاب ایلیا تولد یک قهرمان را ببینید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.